ان لَنگ مسدود بودن اینستاگرام است. بهتر است هرچه زودتر فکری به حال آنها بکنیم تا وضعیت بیشتر از این درام نشده است.
این روزها آمارها نشان میدهد که وضعیت کسب و کارهای اینترنتی در ایران نه تنها حسابی کساد است که نفسهایش به شماره افتاده.
فیلتر کردن اینستاگرام برای میلیونها نفری که کسب و کار مجازی داشتند، مثل پایین کشیدن کرکرههای مغازه حقیقی بود. حالا هر صبح که بیدار میشوند چشمشان به کرکره های کشیده مجازی است و دعا می کنند که محدودیت اینترنت کی سر میآید تا پلمب از ویترین مغازه شان بردارند، تابلوی"باز است" را بچرخانند سمت بیرون و رزق و روزی حلالشان را از سر بگیرند.
البته درد آنها امروز فقط فیلترشدن مقطعی به دلایل "امنیتی" نیست و از آن میترسند که برخی آقایان در مجلس و دولت، بالاخره حرفشان را به کرسی بنشانند و طرح صیانت را اجرایی کنند و دکان اینستاگرامی شان برای همیشه بسته شود.
طراحان طرح صیانت فکر میکنند با چشم بر هم زدنی میتوان شبکه اجتماعی داخلی را جایگزین اینستاگرام و واتسآپ و تلگرام کرد. البته این باور داشتن به این فرضیه از آنها بعید نیست. تصمیمسازان فضای مجازی کمترین شناخت را نسبت به این فضا دارند. آنها مکانیکی فکر میکنند فضای مجازی ماشینی است که میشود موتور آن را حین حرکت "یهویی" عوض کرد بی انکه مسافرانش حس کنند تغییری روی داده و همچنان با سرعت مطمئنه در حرکتند و سر وقت هم به کسب و کارشان می رسند.
تصمیم سازی این آقایان شده است مثل کسانی که جادهای آسفالت را که سال هاست مسیر عبور حمل و نقل عمومی است به خاطر دست اندازهای کوچکش یک شبه مسدود کنند و بگویند که از جاده ای که میسازیم بروید. جاده ای که نه به دار است نه به بار. کوره راهی است تک بانده برای خیل عظیم رفت و آمد روزانه همگانی.
آشِ عدم شناخت ودرک درست از شرایط کشور آنقدر شور شده که لیائی، معاون وزیر ارتباطات و مدیرعامل شرکت پست میگوید: «اختلال اینترنت در دو هفته گذشته و فیلتر پلتفرمهای اینستاگرام و واتساپ، درآمد شرکت پست را یک سوم کاهش داده است.»
کاش آقایان بالاخره فهمیده بودند که با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشود. مگر نه اینکه وقتی تلگرام را فیلتر کردند، دم از پیامرسانهای داخلی زدند؟ سرنوشت آنها چه شد؟ پیام رسانهای داخلی مانند دریاچههای مصنوعی بعد از چند روزِ آفتابی با کمبود آب مواجه شدند و کم کم خشکیدند.
همین عدم پیش بینی و انتظار صحیح باعث شد بسیاری از شخصیتها و نهادهایی که از مهمترین حامیان مسدودشدن تلگرام بودند، دوباره و این بار با فیلتر شکن به تلگرام برگردند.
پیام رسانهای داخلی که هنوز اندر خم یک کوچه هستند. بودن آنها الان هیچ فرقی با نبودنشان ندارد. یعنی همه آن بودجه های هنگفت بر باد رفته است، بدون اینکه کسی پاسخگو باشد.
البته چندان بی نتیجه هم نبود و اگر برای ملت آب نداشت برای فیلترفروشان نان داشت.
امروز شاید نتوانستیم هر ایرانی را خانه دار یا ماشین دار کنیم اما با یک تصمیم به سادگی به گوشی هر ایرانی یک فیلترشکن افزودیم. افزاری که در دنیا برای دور زدن قانون و رفتن به دنیای خلافکاران و سوء استفاده کنندگان جنسی و مالی و فرهنگی استفاده می شود.
حالا به لطف مدیران فضای مجازی، هر فرد ایرانی، از بچه دبستانی تا پیرمرد بازنشسته در گوشیشان فیلتر شکن دارند. و همه میدانیم که داشتن فیلتر شکن در گوشی کودک و نوجوان -یعنی برداشتن تمام موانع و محدودیت های دسترسی به انواع سایت های خطرناک و غیر اخلاقی- چه پیامدهایی به دنبال دارد.
تصمیمهایی که تنها از سر لجبازی و ناآگاهی است، هیچ کمکی به کشور و آینده آن نمیکند و تنها به عصبیت موجود در جامعه دامن می زند.
خلاصه آنکه حداقل ۹ میلیون ایرانی، بیش از سه هفته است معیشتشان لَنگ مسدود بودن اینستاگرام است. بهتر است هرچه زودتر فکری به حال آنها بکنیم تا وضعیت بیشتر از این درام نشده است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟